دوشنبه 05 آبان 1404

  • تاریخ : 1393/02/31 - 08:41
  • تعداد بازدید : 3
  • تعداد بازدیدکنندگان : 3
  • زمان مطالعه : 49 دقیقه

شناخت‌نامه قرآن برپایه قرآن و حدیث

درآمد

قرآن کریم ، کامل‏ترین کتاب آسمانى است که بر قلب مبارک پیامبر خاتم صلى اللَّه علیه و آله فرود آمد ، و او ، آن را به عنوان سنگین‏ترین امانت، در کنار اهل بیت علیهم السلام، به امّت سپرد تا بدین وسیله ، جهانیان، تا دامنه قیامت، به راه درست زندگى هدایت شوند و دردهاى بى درمان خود را درمان کنند و به قلّه کمالات مادّى و معنوى ، و دنیوى و اخروى ، دست یابند .

برجسته ‏ترین ویژگى‏هاى قرآن‏

قرآن، ویژگى‏هاى فراوانى دارد [۱] که هر یک به طور مستقل، حاکى از جایگاه رفیع این کتاب در میان کتب آسمانى و نیز نقش بى بدیل آن در سازندگى جامعه مطلوب انسانى است؛ ولى برجسته‏ ترین ویژگى‏هاى قرآن را مى‏توان در شش عنوان خلاصه کرد :

۱. اصالت‏

قرآن کریم، اصلى‏ترین منبع دینى و سرچشمه اصیل معارف اعتقادى، اخلاقى و عملى اسلام است؛ زیرا:

 ۱. این کتاب آسمانى، معجزه جاوید پیامبر خاتم صلى اللَّه علیه و آله و معتبرترین سند رسالت ایشان و بلکه همه انبیاى الهى است؛

 ۲. اصلى‏ترین دلیل حُجّیت سنّت، قرآن است؛

 ۳. معارفى که از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و یا اهل بیت ایشان صادر شده‏اند، ریشه در قرآن دارند. [۲]

 ۴. قرآن، معیار تشخیص صحت گزارش‏هاى حاکى از سنّت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است. بر همین اساس ، پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در حدیث متواتر ثقلین ، قرآن را بزرگ‏ترین امانت رسالت و «ثقل اکبر» نامیده است .

۲. تحریف‏ناپذیرى‏

دومین ویژگى قرآن، آن است که در طول زمان، دستْ‏خوشِ دگرگونى و تغییر (از قبیل افزودنى یا کاستنى) نشده است. نازل کننده این کتاب، خود، بدین موضوع، گواهى داده است:

 (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ . [۳]

 ماییم که ذکر (قرآن) را نازل کردیم و ما نیز نگهبان آن خواهیم بود) .

 تاریخ مسلمانان و تلاش‏هاى صورت گرفته در حفظ، کتابت و قرائت قرآن کریم و دیگر دلایل مصونیت قرآن از تحریف - که در این شناخت‏نامه به تفصیل آمده‏اند - [۴] نیز بر این موضوع ، شهادت مى‏دهند.

۳. جامعیّت‏

قرآن، در حوزه رسالت خود، جامع است [۵] و از بیان هیچ چیزى که در هدایت انسان نقش داشته باشد، فرو گذار نکرده است:

 (تِبْیَنًا لِّکُلِ‏ّ شَىْ‏ءٍ. [۶]

 تبیین کننده هر چیزى است).

 گذشته از آیات قرآنى، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اوصیاى ایشان نیز بر این موضوع، شهادت داده‏اند. بزرگ‏ترین قرآن شناس ، یعنى پیامبر خدا - که گیرنده وحى است - ، در حدیثى، در باره جامعیّت این کتاب آسمانى ، چنین مى‏فرماید :

 هُوَ الدَّلیلُ یَدُلُّ عَلَى السَّبیلِ ، وَ هُوَ کِتابُ تَفصیلٍ وَ بَیانٍ وَ تَحصیلٍ ، هُو الفَصلُ لیسَ بالهَزلِ ، وَ لَهُ ظَهرٌ وَ بَطنٌ ، فَظاهِرُهُ حُکمُ اللَّهِ وَ باطِنُهُ عِلمُ اللَّهِ تعالى‏ ، فَظاهِرُهُ وَثیقٌ ، وَ باطِنُهُ عَمیقٌ ، لَهُ تُخومٌ ، وَ على‏ تُخومِهِ تُخومٌ ، لا تُحصى‏ عَجائِبُهُ وَ لا تُبلى‏ غَرائِبُهُ ، فیهِ مَصابیحُ الهُدى‏ وَ مَنارُ الحِکمَةِ ، وَ دلیلٌ علَى المَعرِفَةِ لِمَن عَرَفَ النَّصَفَةَ . [۷]

 قرآن، ره‏نمایى است که راه را نشان مى‏دهد. قرآن، کتاب تفصیل و روشنگرى و تحصیل [حقایق‏] است. جداکننده میان حق و باطل است و شوخى‏بردار نیست. ظاهرى دارد و باطنى. ظاهرش حکم [و دستور] خداست و باطنش علم خداوند متعال. پس ظاهر آن، محکم و استوار است و باطنش ژرفایى دارد و ژرفایش نیز ژرفایى دارد. شگفتى‏هایش بى‏شمارند و عجایب و غرایبش کهنه و تمام نمى‏شوند. چراغ‏هاى هدایت و پرتوگاه‏هاى حکمت، در قرآن اند. و براى کسى که انصاف داشته باشد، راه‏نمایى به سوى معرفت و شناخت است.

 امیر مؤمنان علیه السلام - که پس از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آشناترین انسان با معارف والا و سازنده کتاب الهى است - ، در حدیثى، قرآن را چنین توصیف فرموده است :

 سپس کتاب را بر او فرو فرستاد ، و آن ، نورى است که چلچراغ‏هایش خاموش نمى‏شوند . چراغى است که شعله‏اش ، فروکش نمى‏کند . دریایى است که به ژرفایش نمى‏توان رسید . شاه‏راهى است که پیمودنش [آدمى را] به گم‏راهى نمى‏کشانَد . شعاعى است که پرتو آن ، به تاریکى نمى‏گراید . فرقانى (/ سنجه‏اى براى حق و باطل) است که برهانش ، خاموش [و باطل ]نمى‏گردد . بناى روشنگرى است که پایه‏هایش ، فرو نمى‏ریزند . درمانى است که بیم بازگشت بیمارى‏ها در آن نمى‏رود . قدرتى است که هوادارانش شکست نمى‏خورند و حقّى است که یارانش ، تنها و بى یاور، گذاشته نمى‏شوند .

 پس قرآن ، معدن ایمان و کانون آن است ، و چشمه‏هاى دانش و دریاهاى آن ، و بوستان‏هاى عدل و آبگیرهاى آن ، و پایه‏هاى اسلام و بنیان آن ، و درّه‏هاى حق و دشت‏هاى آن است . دریایى است که هر چه از آن آب بردارند، آبش تمام نمى‏شود ، و چشمه‏هایى است که هر اندازه از آنها آب کشند ، خشک نمى‏شوند . آبشخورهایى است که هر اندازه وارد شوندگان از آنها بنوشند ، آبشان کاستى نمى‏گیرد ، و منزلگاه‏هایى است که مسافران ، راه آنها را گم نمى‏کنند ، و نشانه‏هایى است که از چشم رهپویان ، پوشیده نمى‏مانَد ، و پُشته‏هایى است که رهروان به [قلّه‏هاى‏] آن نمى‏رسند .

 خداوند ، آن را سیراب کننده عطشِ دانشوران ، و بهار دل‏هاى دانایان ، و شاه‏راه نیکان ، و دارویى که پس از آن ، دردى نمى‏ماند ، و نورى که هیچ تاریکى‏اى با آن نیست ، و ریسمانى که گِره‏هایش استوار است ، و قلعه‏اى که ستیغ آن ، بلند [ و دست‏نایافتنى‏] است ، و براى کسى که آن را حامى خویش گیرد ، [ مایه‏] عزّت [ و قدرت‏] ، و براى کسى که به آن وارد شود، [ مایه ]سلامت ، و براى کسى که از آن پیروى کند، هدایت ، و براى کسى که خود را به آن نسبت دهد، عذر ، و براى کسى که با آن سخن گوید ، برهان ، و براى کسى که به وسیله آن ستیزه کند ، گواه ، و براى کسى که با آن حجّت آورد ، [ مایه‏] پیروزى ، و براى کسى که به آن عمل کند ، نگه دارنده، و براى کسى که آن را به کار وا دارد ، مَرکب، و براى کسى که نشانه جوید، نشانه ، و براى کسى که سپر بخواهد ، سپر ، و براى کسى که فرا بگیرد ، دانش ، و براى کسى که روایت کند ، خبر ، و براى کسى که داورى کند ، حکم قرار داده است . [۸]

۴ . جاودانگى‏

یکى از برجسته‏ترین نکاتى که در احادیث پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام در تبیین جایگاه قرآن در اسلام مورد تأکید قرار گرفته ، تداوم حیات و جاودانگى این کتاب آسمانى است . [۹] در حدیثى از امام باقر علیه السلام آمده است :

 إنَّ القُرآنَ حَىٌّ لا یَموتُ ، وَ الآیَةَ حَیَّةٌ لا تَموتُ ، فَلَو کانَتِ الآیَةُ إذا نَزَلَت فِى الأَقوامِ ماتوا ماتَتِ الآیَةُ ، لَماتَ القُرآنُ ، و لکِن هِىَ جارِیَةٌ فِى الباقینَ کَما جَرَت فِى الماضینَ . [۱۰]

 قرآن، زنده است و نمى‏میرد، و آیه‏[هاى آن‏] نیز زنده اند و نمى‏میرند ؛ زیرا اگر آیه‏اى که در باره اقوامى نازل شده است ، با مُردن آنها مى‏مُرد، قرآن نیز مُرده بود ؛ لکن قرآن ، در میان آیندگان ، جارى است ، همچنان که در میان گذشتگان ، جارى بود .

 همچنین از امام صادق علیه السلام گزارش شده است که :

 إنَّ القُرآنَ حَىٌّ لَم یَمُت ، وَ إنَّهُ یَجرى کَما یَجرِى اللَّیلُ وَ النَّهارُ ، وَ کَما تَجرِى الشَّمسُ وَ القَمَرُ ، وَ یَجرى عَلى‏ آخِرِنا کَما یَجرى عَلى‏ أوَّلِنا . [۱۱]قرآن ، زنده است و نمى‏میرد و هماره [در همه زمان‏ها] جارى است ، چنان که شب و روز ، و خورشید و ماه ، در جریان اند، و همچنان که بر اوّلین کسانِ ما جارى بوده ، بر آخرین کسان ما نیز جارى است.

 این سخن ، بدین معناست که معارفى که قرآن در زمینه جهان‏شناسى و انسان‏شناسى ارائه مى‏کند و برنامه‏هایى که براى سعادت انسان دارد ، منطبق با معیارهاى عقلى و علمى و نیازهاى فطرى انسانهاست و از این رو، اختصاص به زمان خاصى ندارد؛ بلکه در طول زمان، زنده و جاوید است .

۵ . طراوت‏

ممکن است چیزى ، سال‏ها زنده بماند، ولى در طول زمان، کهنه و فرسوده شود و تازگى و شادابى خود را از دست بدهد ؛ اما قرآن ، علاوه بر این که همیشه زنده است ، هیچ‏گاه کهنه و فرسوده نمى‏شود ؛ بلکه همواره نو و باطراوت است ، چنان که در حدیثى از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آمده است :

 کَلامُ اللَّهِ جَدیدٌ غَضٌّ طَرِىٌّ . [۱۲]

 کلام خدا، همواره نو و تازه و با طراوت است.

 در روایتى دیگر آمده است که شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید :

 ما بالُ القُرآنِ لا یَزدادُ عِندَ النَّشرِ وَ الدِّراسَةِ إلّا غَضاضَةً؟

 چرا قرآن ، هر چه بیشتر منتشر و مطالعه مى‏شود ، بر تازگى و طراوت آن ، افزوده مى‏شود؟

 امام علیه السلام در پاسخ او فرمود :

 لِأَنَّ اللَّهَ لَم یُنزِلهُ لِزَمانٍ دونَ زَمانٍ ، و لا لِناسٍ دونَ ناسٍ ، فَهُو فى کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ ، و عِندَ کُلِّ قَومٍ غَضٌّ ، إلى‏ یَومِ القِیامَةِ . [۱۳]

 چون خداوند ، آن را براى زمانى خاص و مردمى خاص ، فرو نفرستاده است. به همین دلیل، قرآن ، در هر زمانى ، نو، و براى هر مردمى ، تا روز قیامت، تازه است .

 این ویژگى، حاکى از آن است که معارف قرآن ، لایه‏هاى عمیق و متعدّدى دارند که در مقاطع مختلف تاریخ، کشف مى‏شوند و مورد بهره‏بردارى قرار مى‏گیرند. البته هر کسى ، قادر به کشف معارف عمیق و حقایق دقیق قرآن نیست؛ بلکه تنها کسانى از این توانایى برخوردارند که از نظر علمى و عملى، شایستگى‏هاى لازم را داشته باشند .

۶. داشتن بُطون و لایه‏هاى معنایى‏

قرآن، به سان متنِ دست‏نوشته آدمى نیست که هر چه قدر عمیق باشد، باز هم بتوان به عمق و کُنه آن رسید. قرآن، سخن خداوند حکیمِ دانا و بى‏نهایت است که عالَم و آدم را آفرید و از اعماق وجود هستى، آگاه است. حقیقت و اعتبار، دست اوست . ذهن و عین، در اختیار اوست. مکتوب و مخلوق، ازآن اوست. خداوند، بر پایه این حکمت و دانایى، کتابش را چنان منظّم ساخته که جز او و آن که او بخواهد، کسى نمى‏تواند به کنه آن برسد. این، همان چیزى است که از آن به «بطون قرآن» یا «لایه‏هاى معنایى قرآن» [۱۴] و نیز «حقایق قرآنى» یاد مى‏شود .

 در حدیثى از امام باقر علیه السلام آمده است :

 إنَّ لِلقُرآنِ بَطناً ، وَ لِلبَطنِ بطناً . [۱۵]

 قرآن ، باطنى دارد و باطن آن هم باطنى دارد .و در حدیثى از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نقل شده که فرمود :

 إنَّ لِلقُرآنِ ظَهراً وَ بَطناً ، وَ لِبَطنِهِ بَطنٌ إلى‏ سَبعَةِ أبطُنٍ . [۱۶]

 قرآن ، ظاهرى دارد و باطنى، و باطن آن هم باطنى دارد ، تا هفت بطن (لایه درونى) .

 این حدیث از امام على علیه السلام نیز به لایه‏ها و بطون معنایى قرآن اشاره دارد :

 إنَّ کِتابَ اللَّهِ عَلى‏ أربَعَةِ أشیاءَ: عَلَى العِبارَةِ، وَ الإِشارَةِ، وَ اللَّطائِفِ، وَ الحَقائِقِ؛ فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ، وَ الإِشارَةُ لِلخَواصِّ، وَ اللَّطائِفُ لِلأَولِیاءِ، وَ الحَقائِقُ لِلأَنبِیاءِ . [۱۷]

 همانا کتاب خدا، بر چهار چیز [، قابل تقسیم‏] است : بر عبارت ، اشارت ، لطایف و حقایق . عبارت ، براى عوام است ، اشارت براى خواص ، لطایف براى اولیا ، و حقایق براى انبیا .

 توضیح این مراتب را در جاى خود، در این کتاب، خواهیم آورد . [۱۸]

مهجوریّت قرآن‏

اما این درد را به کجا باید برد که کتابى با این ویژگى‏هاى بى نظیر، نه در گستره جوامع اسلامى و نه حتّى در میان ما و در حوزه‏هاى علمیه ، آن گونه که شاید و باید، مورد توجه و بهره بردارى نیست .

 آیة اللَّه بهجت رحمه اللَّه علیه از امام خمینى قدس سرّه نقل کرده‏اند که مرحوم آیة اللَّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى فرموده است :

 عامّه ، عترت را کنار گذاشتند و خاصّه، قرآن را! [۱۹]چنین است که در قیامت، آورنده و ابلاغ کننده قرآن، به فرستنده آن، بدین‏سان، گله مى‏کند :

 (وَقَالَ الرَّسُولُ یَرَبِ‏ّ إِنَّ قَوْمِى اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا ؛ [۲۰]

 و پیامبر [ خدا ] گفت: پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند) .

 البته در ایران، پس از پیروزى انقلاب اسلامى ، اقدامات فراوانى به منظور وارد کردن قرآن به صحنه زندگى صورت گرفته است؛ ولى بى تردید، تا رسیدن به نقطه مطلوب و پایان دادن به مهجوریّت این کتاب آسمانى، فاصله بسیار است .

شناخت قرآن‏

نخستین گام در راه پایان دادن به مهجوریّت قرآن ، شناخت درست و همه جانبه این کیمیاى هدایت و سعادت است . بدیهى است جامعه به طور عام ، و مراکز علمى و پژوهشى به طور خاص ، تا با کتاب الهى و آثار و برکات آن در عرصه‏هاى فردى و اجتماعى و مادى و معنوى آشنا نباشند ، در صدد بهره‏گیرى از آن بر نخواهند آمد . این نکته به قدرى اهمیت دارد که امام خمینى قدس سرّه براى توجه دادن به آن، چنین مى‏فرماید :

 از تمامى علماى اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند، تقاضا دارم که از کتاب مقدّسى که (تِبْیَنًا لِّکُلِ‏ّ شَىْ‏ءٍ) [۲۱] است و صادر از مقام جمع الهى به قلب نور اوّل و ظهور جمع الجمع تابیده است ، غفلت نفرمایند . این کتاب آسمانى - الهى که صورت عینى و کتبى جمیع اسما و صفات و آیات و بینات است و از مقامات غیبى آن، دست ما کوتاه است و جز وجود اقدس جامع «مَن خُوطِبَ بِه» [۲۲] از اسرار آن، کسى آگاه نیست و به برکت آن ذات مقدّس و به تعلیم او، خُلَّص اولیاى عظام، دریافت آن نموده‏اند و به برکت مجاهدات و ریاضت‏هاى قلبیه ، خُلَّص اهل معرفت به پرتوى از آن، به قدر استعداد و مراتب سیر، بهره‏مند شده‏اند و اکنون صورت کتبى آن ، که به لسان وحى، بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بى کم و کاست و بدون یک حرف کم و زیاد به دست ما افتاده است ، خداى نخواسته مباد که مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد، مراحل و مراتب آن، از دسترس بشر عادى دور است، لکن به اندازه علم و معرفت و استعدادهاى اهل معرفت و تحقیق در رشته‏هاى مختلف ، به بیان‏ها و زبان‏هاى متفاوتِ نزدیک به فهم، از این خزینه لایتناهاى عرفان الهى و بحر موّاج کشف محمدى صلى اللَّه علیه و آله بهره‏هایى بردارند و به دیگران بدهند و اهل فلسفه و برهان، با بررسى رموزى که خاصّ این کتاب الهى است و با اشارات، از آن مسائل عمیقْ گذشته ، براهین فلسفه الهى را کشف و حل کرده ، در دسترس اهلش قرار دهند ، و وارستگان صاحب آداب قلبى و مراقبات باطنى، رشحه و جرعه‏اى از آنچه قلب عوالم [۲۳] از «ادَّبَنى رَبِّى» [۲۴] دریافت فرموده ، براى تشنگان این کوثر به هدیه آورند و آنان را مؤدب به آداب اللَّه تا حدّ مَیسور نمایند ، و متقّیانِ تشنه هدایت، بارقه‏اى از آنچه به نور تقوا از این سرچشمه جوشانِ (هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ) [۲۵] هدایت یافته‏اند ، براى عاشقان سوخته هدایت اللَّه به ارمغان آورند ، و بالاخره هر طایفه‏اى از علماى اعلام و دانشمندان معظّم، به بُعدى از ابعاد الهى این کتاب مقدّس، دامن به کمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوى عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سیاسى ، اجتماعى ، اقتصادى ، نظامى ، فرهنگى و جنگ و صلح قرآن، وقتْ صرف فرمایند ... .

 هان، اى حوزه‏هاى علمیه و دانشگاه‏هاى اهل تحقیق! به پاخیزید و قرآن کریم را از شرّ جاهلان متنسِّک و عالمان متهتّک [۲۶] که از روى علم و عمد، به قرآن و اسلام، تاخته‏[اند] و مى‏تازند، نجات دهید و این جانب، از روى جِد ، نه تعارف معمولى ، مى‏گویم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت، تأسف دارم . و شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزه‏ها و دانشگاه‏ها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن، بیدار کنید . تدریس قرآن در هر رشته‏اى از آن را مَحطّ نظر [۲۷] و مقصد اعلاى خود قرار دهید . مبادا خداى ناخواسته در آخر عمر - که ضعف پیرى بر شما هجوم کرد - ، از کرده‏ها پشیمان و تأسف بر ایام جوانى بخورید، همچون نویسنده . [۲۸]

 شایان ذکر است که مشابه آنچه در پایان فرمایش امام خمینى قدس سرّه آمده ، در سخنان دیگر بزرگان (مانند : فیض کاشانى و ملا صدرا) [۲۹] نیز به گونه‏اى دیگر، مطرح شده است .

 تأمّل در این سخنان هشدار دهنده و تنبّه‏آفرین ، ایجاب مى‏کند که فضلاى جوانِ حوزه‏هاى علمیّه ، در آغاز زندگىِ علمى خود ، قبل از هر چیز با جایگاه قرآن کریم در عرصه‏هاى معارف اعتقادى ، اخلاقى و عملى آشنا باشند ، که اگر چنین آگاهى‏اى براى آنان پدید آمد ، با همه توان تلاش خواهند کرد تا از انوارِ اسرار این کتاب آسمانى بهره‏مند شوند و دیگران را نیز برخوردار نمایند و بدین سان در اواخر عمر ، بر گذشته خود ، افسوس نخواهند خورد ، و البتّه براى آگاهى با جایگاه این کتاب آسمانى در عرصه حقایق هستى و معارف دینى ، باید به سراغ بهترین قرآن‏شناس رفت.

بهترین قرآن‏شناس‏

تردیدى نیست که بهترین قرآن‏شناس ، فرستنده قرآن - یعنى خداوند منّان - است ، و پس از او ، پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیتِ آن بزرگوار علیهم السلام ؛ زیرا شناخت آنان بر اساس حدس و گمان نیست؛ بلکه بر پایه وحى و الهام الهى است . بنا بر این ، آنچه قرآن در توصیف خود بیان کرده ، و آنچه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام در تعریف این کتاب آسمانى فرموده‏اند ، بهترین و متقن‏ترین سند قرآن‏شناسى است .

معرّفى «شناخت‏نامه قرآن»

شناخت‏نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث ، در واقع ، قرآن‏شناسى از منظر بهترین قرآن‏شناسان است . در این کتاب ، براى نخستین بار ، آنچه خداوند منّان در توصیف کتاب خود فرموده و آنچه پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام در تبیین جایگاه رفیع این کتاب آسمانى بیان کرده‏اند، در کنار هم، با نظمى نوین و سهل الوصول، همراه با تحلیل‏هاى مورد نیاز ، در هفت بخش، تقدیم قرآن‏پژوهان مى‏گردد :

بخش یکم ، در باره جایگاه قرآن در حوزه معرفت دینى‏

در این بخش ، نام‏ها و اوصاف قرآن ، نزول قرآن ، گردآورى قرآن ، مصونیّت قرآن از تحریف ، اعجاز قرآن ، جامعیّت قرآن ، رویارویى با قرآن ، نَسخ در قرآن ، حدوث قرآن ، و رابطه قرآن با کتاب‏هاى آسمانى ، در ده فصل، ارائه مى‏شود .

بخش دوم ، در باره برکات قرآن‏

در این بخش ، برکات قرآن براى جامعه ، براى دل‏ها ، براى خانه‏ها ، و دیگر برکات این کتاب آسمانى ، همچنین داستان‏هایى از برکات قرآن و تأثیر آن در جان‏ها ، و نیز نکاتى درباره درمان با قرآن ، و خواص قرآن، در هفت فصل ، تقدیم مى‏گردد .

بخش سوم ، در باره ویژگى‏هاى قرآن‏

این بخش، در پنج فصل، حقایقى را در زمینه ویژگى‏هاى لفظى و معنوى قرآن ، آداب اختصاصى مربوط به این کتاب آسمانى ، آیاتى که نام‏هایى ویژه دارند ، و سوره‏هایى که از عناوین خاص برخوردارند، در اختیار خوانندگان قرار مى‏دهد .

بخش چهارم ، در باره تعلیم و تعلّم قرآن‏

این بخش، در سه فصل، به ره‏نمودهاى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام درباره تعلیم و تعلّم قرآن ، و از حفظ کردن آن، اختصاص دارد .

بخش پنجم ، در باره تلاوت قرآن‏

در این بخش ، فضیلت تلاوت قرآن ، آداب تلاوت آن ، مواردى که تلاوت قرآنْ ممنوع است ، نکاتى در باره ختم قرآن و قاریان این کتاب آسمانى و اختلاف قرائات، در شش فصل ، تبیین مى‏گردد .

بخش ششم ، در باره تفسیر و تأویل قرآن‏

در این بخش ، نیاز قرآن به تفسیر و تأویل ، شناخت تفسیر و تأویل این کتاب آسمانى ، و تفسیرهاى ناروا از آن، در پنج فصل، مورد بررسى است .

بخش هفتم ، در باره روش تبلیغ در قرآن‏

در این بخش - که آخرین قسمت «شناخت‏نامه قرآن» است - شیوه‏هاى تبلیغى قرآن که عبارت است از دعوت مردم به آئین حق با تکیه بر برهان و موعظه و جدال احسن و بهره‏گیرى از مَثَل و سوگند ، در پنج فصل تبیین مى‏گردد .

مراحل تحقیق و تدوین این کتاب‏

بر پایه آخرین تجربیات، سیر مراحل جمع‏آورى ، تحقیق و تدوین شناخت‏نامه قرآن و مجموعه‏هاى مشابه در «پژوهشکده علوم و معارف حدیث» به قرار زیر است: [۳۰]

۱. جمع‏آورى ابتدایى‏

در این مرحله ، پژوهشگرِ همکار ، منابع اصلى مرتبط با روایات تفسیرى را مورد مطالعه و یادداشت بردارى قرار مى‏دهد و همچنین از طریق کلیدواژه‏هاى اصلى و مرتبط ، و با کمک نرم افزارهاى رایانه‏اى ، بر حجم یافته‏ها مى‏افزاید.

۲. تنظیم‏

تنظیم اطّلاعات گردآورى شده ، در دو مرحله صورت مى‏گیرد: نخست ، پژوهشگر همکار ، متون مربوط به هر موضوع را طبق سلیقه خود ، دسته‏بندى و براى تنظیم اوّلیه ، به مؤلّف ، ارائه مى‏کند. مؤلّف پس از ساماندهى این متون ، آنچه را براى تکمیل کار ، لازم است ، تذکّر مى‏دهد و مجدّداً آنها را به پژوهشگر همکار ، باز مى‏گرداند.

 پس از رفع نواقص - که گاه چند ماه طول مى‏کشد - ، موضوعِ مورد تحقیق ، به مؤلف باز مى‏گردد و متناسب با یافته‏هاى جدید ، ساماندهى نهایى صورت مى‏پذیرد و تنظیم اوّلیه ، گاه ، تقویت و تکمیل مى‏گردد و گاه ، تغییر اصولى مى‏یابد.

۳. نقد

در صورتى که پس از تنظیم ثانوى ، نقصى مشاهده شود ، مجدّداً پژوهشگرِ همکار ، براى رفع آن ، اقدام خواهد کرد . [۳۱]در غیر این صورت ، حاصلِ کار ، براى نقد و ارزیابى به یک یا دو کارشناس ، ارائه و متن، طبق آیین‏نامه خاصّى ، نقد مى‏گردد و پس از نقد متن ، اگر ضرورت داشته باشد ، اصلاحاتى انجام مى‏گیرد.

۴. مصدریابى (تخریج) و انتخاب متون‏

یکى از مراحل مهمّ تدوین متون روایى در این پژوهشکده ، تخریج یا مصدریابى (منبع‏یابى) متون روایى است . در این مرحله ، پژوهشگر دیگرى از طریق برنامه‏هاى نرم‏افزارى ، براى یافتن مصادر (منابع) ، جستجو مى‏کند . سپس ، جامع‏ترین ، استوارترین و کهن‏ترین مصدر را انتخاب مى‏نماید و نشانى مصادر یافت شده را بر اساس میزان اعتبار آنها ، تنظیم مى‏کند و اگر متن قوى‏ترى یافت شد ، جایگزین متن اصلى مى‏گردد و گزارش‏هاى مکرّر را ، جز در موارد ذیل ، حذف مى‏نماید :

 الف - وجود نکته مهمّى در متن جدید ؛

 ب - تفاوت لفظى در متونى (نصوصى) که از طریق شیعه و اهل سنّت ، نقل شده‏اند ؛

 ج - نیاز به تکرار گزارش (روایت) در چند باب ، مشروط به این که متن آن ، کوتاه باشد .

 در غیر این موارد ، روایات مکرّر ، حذف مى‏شوند و نشانى آنها ، طبق آیین‏نامه ، در پانوشت، افزوده مى‏شود.

۵ . نگارش توضیحات و تحلیل‏هاى مورد نیاز

مرحله دیگر در تدوین این مجموعه و نیز دیگر دانش‏نامه‏هاى رِوایى در این پژوهشکده ، تهیّه توضیحات و تحلیل‏هاى مورد نیاز است که پس از تشکیل پرونده علمى، توسّط مؤلّف یا دیگر پژوهشگران ، انجام مى‏شود.

 گفتنى است که جمع‏بندى‏ها و تحلیل‏ها نیز توسّط یک یا دو کارشناس ، نقد مى‏گردند و ابعاد مهمِّ موضوع، به بحث گذاشته مى‏شود و اصلاحات مورد نیاز، اعمال مى‏گردد و در مواردى که مؤلّف نظر خاصّى دارد ، آن را جایگزین مى‏نماید . [۳۲]

۶. تدوین نهایى‏

در تدوین نهایى، کار تدوین متن و تنظیم پاورقى‏ها ، طبق شیوه‏نامه پژوهشکده صورت مى‏گیرد که به برخى از قواعد این شیوه‏نامه ، اشاره مى‏گردد:

الف - چینش متون‏

مهم‏ترین نکاتى که در چینش متون لحاظ مى‏گردند ، از این قرارند :

 ۱ . پس از ذکر آیات مربوط به هر موضوع ، احادیث منقول از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت گرامى ایشان علیهم السلام تا امام مهدى - عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَه - به ترتیب مى‏آیند ، مگر احادیثى که عهده‏دارِ تفسیر آیات قرآن اند که بر دیگر احادیث ، مقدّم مى‏گردند . البته ، گاه هماهنگى چند روایت در مضمون ، موجب مى‏شود که این ترتیب ، رعایت نشود.

 ۲ . در بخش احادیث ، اگر حدیثى ، هم از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و هم از یکى از اهل بیت علیهم السلام روایت شده باشد ، آنچه از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نقل شده ، در متن مى‏آید و به روایت دیگر ، در پانوشت، اشاره مى‏گردد.

 ۳ . معیار گزینش یک گزارش (حدیث یا روایت تاریخى) از میان گزارش‏هاى متعدّد مرتبط ، رسا و فراگیر بودن آن است ، هر چند از منبعى ضعیف‏تر باشد . در صورت تشابه گزارش‏ها، متنِ معتبرترین منبع ، مقدّم داشته مى‏شود.

 ۴ . سعى ما بر آن است که هیچ متنى را از کتاب‏هایى که واسطه به شمار مى‏آیند ، نقل نکنیم ، مگر در موارد دست نیافتن به منبع اصلى ، که در این صورت ، متن را از کتاب واسطه مى‏آوریم و در پى آن ، در پانوشت، از منبع اصلى (که کتاب واسطه از آن، نقل کرده است) نیز نام مى‏بریم . براى مثال ، مى‏نویسیم : «بحار الأنوار : ... به نقل از : الدُّرُّ الثمین» . البته ، از این گونه کتاب‏ها ، تنها زمانى نقل شده است که منابعِ موجود ، اندک باشند .

 ۵ . در صورت لزوم ، در آغاز هر عنوان و گاه در پایان برخى ابواب ، ارجاعاتى به عناوین یا ابواب دیگرى از همین کتاب و یا به کتاب‏هاى دیگر داده شده است که مراجعه به آنها ، اطّلاعات بیشترى در زمینه موضوع مورد نظر ، در اختیار خواننده و پژوهشگر مى‏گذارد .

 ۶ . معیارِ صدرنویسى احادیث، بدین گونه است :

 یک . ابتدا نام کتاب و سپس نام آخرین راوى و آن گاه نام پیامبر صلى اللَّه علیه و آله یا اهل بیت علیهم السلام (اگر از آنان روایت شده باشد) آورده مى‏شود .

 دو . نام ائمّه اهل بیت علیهم السلام ، در متن عربى ، به همان صورتى که در مصدر آمده ، نقل مى‏شود و در کروشه (قُلّاب) ، لقب یا نام مشهور ایشان ، ذکر مى‏گردد .

 سه. به جهت اختصار ، چنانچه نام اهل بیت علیهم السلام در سند، مسلسلاً آمده باشد، به جاى ذکر اسامى آنها یکى پس از دیگرى ، از عبارت : «بإسناده (با سندش)» در صدر و «عن آبائه (از پدرانش)» در پانوشت، استفاده مى‏کنیم که بیانگر این اتّصال است.

 چهار . هر گاه در منبع، از مروىٌّ عنه (گوینده اصلى حدیث) ، صراحتاً نام برده نشده باشد ، بلکه فقط کُنیه یا لقب او ذکر شده باشد (مثل : ابو الحسن ، ابو محمّد، العبد الصالح و...) ، چنانچه مقصود از آن کنیه یا لقب را احراز کنیم ، نام مروىٌّ عنه را هم مى‏آوریم ، و اگر احراز نکنیم ، به همان نحو که آمده ، یعنى با کنیه یا لقب ، ذکر مى‏نماییم و در پانوشت ، احتمالات مطرح در مورد قائل حدیث را مى‏آوریم .

 پنج . هر گاه در پانوشت ، بعد از منبع دوم یا منبع پس از آن ، نام قائل (مَروىٌّ عنه) را ذکر کنیم ، این ، بدان معناست که حدیث در این منبع ، از هموست و نه از دیگرى که در صدر حدیث ، یاد شده است ؛ و هر گاه پس از نام قائلِ یاد شده در پانوشت ، عبارت «عنه صلى اللَّه علیه و آله» یا «عنه علیه السلام» را بیاوریم ، این ، بدان معناست که این قائل، حدیث را به‏کسى که در صدر حدیثْ نام برده شده ، اِسناد داده است.

 ۷ . چنان که آمد ، در تدوین و نگارش این مجموعه و نیز دیگر دانش‏نامه‏هاى تدوین شده در این پژوهشکده ، از روش موضوعى پیروى مى‏کنیم که این ، خود ، بُرش متون معیّنى از گزارش‏هاى مربوط به موضوع مورد نظر را اقتضا مى‏کند . این نکته ، یکى از اصولى است که براى پرهیز از تکرار ، نمى‏توان از آن صرف نظر کرد ، مخصوصاً در متن‏هاى طولانى . ما همواره مى‏کوشیم تا آن بُرش نقل شده ، کامل ، تام و خالى از ابهام باشد ، هر چند با آوردن توضیحات لازم در آغاز متن ، و البته با رعایت زیبایىِ سیاق و وارد نیامدن خدشه‏اى به نظم متن .

 بنا بر این ، صدر حدیث - که نوشته ماست - ، در واقع ، مکمّل متن است ، به طورى که بدون آن ، گاه فهم حدیث ، ناممکن مى‏شود ، و گاهى اوقات هم این صدر در فهم پاره‏اى شناسه‏ها و خصوصیات حدیث - که به خواننده در فهم فضاى حدیث ، کمک مى‏کنند - ، مفید است.

 ۸ . قبلاً گفتیم که معیار انتخاب هر متن از میان متون ، قوّت و فراگیر بودن آن است ؛ امّا با این حال ، گاه متن برگزیده ، داراى پاره‏اى اغلاط ناشى از تصحیف یا سهو راویان است. در این گونه موارد ، سعى کرده‏ایم که آن اغلاط را به اقتضاى نوع غلط ، از طریق مراجعه به چاپ‏هاى مختلف منبع یا مراجعه به کتاب‏هاى واسطه (مثل بحار الأنوار) ، رفع و تصحیح کنیم ، البته در صورتى که این کتاب‏ها از منبع ما نقل کرده باشند ؛ چرا که در این صورت ، به منزله نسخه‏اى از نسخه‏هاى منبع به شمار مى‏آیند ، و اگر منبع واسطه‏اى موجود نبود ، با مراجعه به منابع دیگر و تأیید گرفتن از آنها ، رفع و اصلاح ، انجام مى‏گیرد .

 در همه این موارد ، امانتدارى علمى رعایت مى‏گردد و به جد ، سعى مى‏شود که از بازى با متن ، پرهیز گردد و توضیحات لازم ، در پانوشت آورده شود ، مگر در موردى که تصحیف ، قطعى باشد . در این صورت ، آن را در متن ، تصحیح مى‏کنیم و به مورد اشتباه ، در پانوشت ، اشاره مى‏نماییم.

 ۹ . در صورت وجود توضیحاتى در وسط متن برگزیده که ربطى به موضوع نداشته باشند، از ذکر آنها خوددارى و به جاى آنها ، سه نقطه گذاشته مى‏شود. البته ، در متن‏هاى کوتاه ، بنا بر آوردن تمامِ نقل است ، هر چند در لابه‏لاى آنها ، توضیحاتى آمده باشد که ربطى به موضوع ندارد . این کار ، براى اجتناب از تقطیع متن، صورت مى‏گیرد ، مگر آن که مجبور به تقطیع آن شده باشیم.

 ۱۰ . افزوده‏هاى میان دو قلّاب (کروشه) از ماست ، خواه این افزوده‏ها براى بیان مرجع ضمیر غایب (مستتر یا بارز) باشد یا هر توضیح دیگرى و افزوده‏هاى میان دو هلال (پرانتز) ، در متن عربى ، از منبع است ، خواه نسخه بدل باشد یا جز آن .

 ۱۱ . تا حدّ ممکن ، مى‏کوشیم تا واژگان پیچیده و دور از ذهن را شرح دهیم‏

 و براى این کار ، به کتاب‏هاى اصلى لغت و غریب الحدیث (مانند : النهایة ى ابن اثیر ، الصحاح جوهرى ، القاموس المحیط فیروزآبادى ، المصباح المنیر فیّومى ، مفردات ألفاظ القرآن راغب) و دیگر منابع معتبر ، تکیه مى‏کنیم. به هر روى، سعى داریم که معناى مناسب را شکار کنیم - البته اگر چنین تعبیرى درست باشد - و از میان معانى متعدّدى که گاه براى یک واژه ذکر مى‏شود ، معناى متناسب با سیاق حدیث را برگزینیم.

 در شرح پاره‏اى عبارات و ترکیبات پیچیده ، از کتاب‏هایى که متون حدیثى را شرح کرده‏اند (مانند : مرآة العقول ، الوافى ، توضیحات مجلسى در بحار الأنوار ، شرح نهج البلاغة ى ابن ابى الحدید ، فتح البارى و جز اینها) نیز کمک مى‏گیریم. [۳۳]

 ۱۲ . اَعلام اشخاص و اَعلام جغرافیایى ، دو مورد دیگرى است که به شرح آنها اهتمام داریم و از طریق کتب انساب و تَراجِم و منابع جغرافیایى و جغرافیاى تاریخى (نظیر معجم البلدان) [۳۴]و همچنین نقشه‏هاى جدید - که به سفارش ما ، توسط متخصصان تهیه مى‏شوند - ، به توضیح این موارد مى‏پردازیم.

ب - تنظیم پاورقى‏ها

۱ . تنظیم منابع (مصادر) در پانوشت‏ها، بر پایه میزان اعتبار منابع ، صورت مى‏گیرد . بنا بر این ، هیچ گاه منبع ضعیف بر قوى مقدّم آورده نمى‏شود ، [۳۵] مگر در حالات خاصّى ، مانند وقتى که بخواهیم از تکرار نام راوى یا تکرار اشاره به اختلاف ، با تعبیر «نَحوُه (مشابه آن)» اجتناب بورزیم ، که در چنین مواردى ، ترتیبِ یادشده ، رعایت نمى‏شود.

 ۲ . منابع شیعى از منابع اهل سنّت ، جدا مى‏شوند و هر یک از این دو مجموعه ، جداگانه ذکر مى‏گردند. این دو مجموعه را در پانوشت با نشانه نقطه‏ویرگول (؛) ، از هم جدا مى‏کنیم. همچنین ، ارجاعات به یک مجموعه از منابع (مثلاً منابع شیعه) نیز با نشانه ویرگول (،) ، از هم جدا مى‏شوند.

 ۳ . بسیارى اوقات ، در یک منبع ، یک نقل ، دو شماره دارد : یکى شماره مسلسل که از ابتداى کتاب ، شروع و در پایان آن ، تمام مى‏شود ، و دیگرى ، شماره مربوط به بابى که حدیث در آن آمده است ، و ما همواره ، شماره مسلسل را بر مى‏گزینیم.

 ۴ . معیار براى ذکر شماره صفحات ، شروع شدن متن برگزیده ما در آن صفحه است.

 ۵ . معیار عمده براى ذکر اختلافات در پانوشت ، تأثیر این اختلافات در معنا یا مفید بودن ذکر آنها براى خواننده است ، و این اختلافات، در صورت ضرورت، دقیقاً ذکر و با واژه «نحوه (مشابه آن)» نشان داده مى‏شوند.

 ۶ . پس از ذکر منابع در پانوشت ، گاه با تعبیر «ر . ک :» در متن فارسى و «راجع :» در متن عربى ، ارجاعاتى به برخى منابع ، داده مى‏شود . گفتنى است که در این گونه موارد ، متن مورد ارجاع ، با متن کتاب ، تفاوت بسیار دارد ؛ امّا در عین حال ، ملاحظه آن براى پژوهشگر ، سودمند است .

 ۷ . پاره‏اى اختلافات ، با عبارات زیر ، توضیح داده مى‏شوند: «و فیه کذا بدل کذا (در این منبع ، فلان عبارت به جاى فلان عبارت آمده)» ، «لیس فیه کذا (در این منبع ، فلان عبارت ، وجود ندارد)» ، «لیس فیه من کذا إلى کذا (در این منبع ، از فلان کلمه تا فلان کلمه وجود ندارد)» ، «بزیادة کذا بعد کذا (با افزونى عبارت فلان ، بعد از فلان کلمه)» ، «بزیادة کذا فى آخره (با افزونى فلان عبارت در پایان آن)» .

 چنانچه در برخى منابع ، عبارت کاملى از ابتداى حدیثى که در متن آمده ، حذف شده باشد ، با عبارت «لیس فیه صدرُه (در این منبع ، صدر حدیث نیامده)» به این اختلاف ، اشاره مى‏کنیم؛ امّا اگر عبارت محذوف ، کامل نباشد ، آن را با این عبارت ، خاطرنشان مى‏سازیم: «ولیس فیه صدرُه إلى کذا (در این منبع ، از آغاز حدیث تا فلان کلمه نیامده است)» .

 اگر این کاستى در آخر حدیث و یک جمله کامل باشد ، آن را با این عبارت توضیح مى‏دهیم : «و لیس فیه ذیلُه (در این منبع ، پایان حدیث نیامده است)» ؛ ولى اگر یک جمله کامل نباشد یا چند جمله باشد ، آن را با این عبارت ، خاطرنشان مى‏سازیم : «و لیس فیه من کذا إلى کذا (در این منبع ، بخش پایانى حدیث ، از فلان کلمه تا فلان کلمه ، نیامده است)» .

 ۸ . هر کلمه یا عبارتى که بعد از ذکر یک منبع بیاید - خواه براى بیان نام راوى باشد ، یا براى بیان اختلاف و یا تعبیر «نحوه» - فقط به آن منبع مربوط مى‏شود ، مگر آن که همراه با یکى از این الفاظ ، آمده باشد : «کلاهما (هر دو منبع)» ، «کُلُّها (همه منابع)» ، «فیهما (در این دو منبع)» و «فیها (در همه این منابع)» که در این صورت ، به منابع پیش از آن نیز برمى‏گردد. گفتنى است که هر گاه دو استخراج از یک منبع بیاید ، هر یک از آن دو ، استخراج مستقلّى به شمار مى‏آید و آنچه گفتیم ، درباره آن نیز جارى است.

 نیز باید دانست که به کار بردن تعابیر یاد شده ، گاه ما را وا مى‏دارد که ترتیب منابع (بر حَسَب اعتبار آنها) را رعایت نکنیم . بنا بر این ، این بند از توضیحات ، بر بندهاى پیشین - که براى توضیح روش خود آوردیم - ، حاکم است.

 براى مثال ، اگر راوى یا مروىٌّ عنه (یعنى گوینده اصلى حدیث) [۳۶] در دو یا چند منبع ، یکى باشد ، در این هنگام ، این منابع را در پانوشت، به صورت پیاپى یاد مى‏کنیم و در پى آن ، یکى از این دو تعبیر را به کار مى‏بریم : «کِلاهما عن (در هر دو منبع از)» و «کُلّها عن (همه آنها از)» ؛ و چنانچه مرجع ضمیر ، موجب اشتباه گردد ، به جاى آن ، تعداد منابعِ هم‏سخن در این باره را ذکر مى‏کنیم . براى مثال آورده‏ایم: «و الثلاثة الأخیرة عن الإمام الباقر علیه السلام (سه مورد آخر ، از امام باقر علیه السلام)».

 ۹ . رمزهاى «ج» ، «ص» و «ح» را در پانوشت ، به ترتیب ، براى نشان دادن جلد و صفحه و شماره حدیث به کار مى‏بریم. از این اصل ، موارد زیر ، استثنا محسوب مى‏شوند: سخنان صحابیان و تابعیان و راویان و محدّثان ، متون تاریخى و نیز هر آنچه اصطلاح «حدیث» ، شامل آن نمى‏شود و همچنین آن دسته از احادیث که در ضمن شرح حال راویان آمده‏اند یا شماره‏هایى که نشانى شرح حال اند (و نه نشانى حدیث) . در تمامى این موارد ، به جاى رمز «ح» ، کلمه «الرقم» را در عربى و رمز «ش» را در فارسى به کار مى‏بریم . [۳۷]پس از آماده شدن متن نهایى ، شرح لغات ، شرح اَعلام اشخاص و اَعلام جغرافیایى، ویرایش، نمونه‏خوانى، اِعراب‏گذارى ، و اقدامات ضرورى دیگر - که هر کدام، شیوه‏نامه خاصّ خود را دارند - ، توسط کارشناسان خبره انجام مى‏گیرند و کتاب ، آماده طبع و نشر مى‏گردد .

دو تذکر مهم‏

۱ . از دیدگاه ما ، احادیثى که از خاندان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله روایت شده‏اند ، در واقع ، حدیث پیامبر خدایند ، همان گونه که امام رضا علیه السلام فرمود :

 إنّا عَنِ اللَّهِ و عَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ . [۳۸]

 ما از طرف خدا و پیامبر او سخن مى‏گوییم .

 نیز امام صادق علیه السلام مى‏فرماید :

 حَدیثى حَدیثُ أبى ، و حَدیثُ أبى حَدیثُ جَدّى ، و حَدیثُ جَدّى حَدیثُ الحُسَینِ علیه السلام ، و حَدیثُ الحُسَینِ حَدیثُ الحَسَنِ علیه السلام ، و حَدیثُ الحَسَنِ حَدیثُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، و حَدیثُ أمیرِ المُؤمِنینَ حَدیثُ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه علیه و آله ، و حَدیثُ رَسولِ اللَّهِ قَولُ اللَّهِ عزّ وجلّ . [۳۹]

 سخن من ، سخن پدرم است و سخن پدرم ، سخن جدّم است و سخن جدّم ، سخن حسین است و سخن حسین ، سخن حسن است و سخن حسن ، سخن امیر مؤمنان و سخن امیر مؤمنان ، سخن پیامبر خداست و سخن پیامبر خدا ، سخن خداوند عزّ وجلّ است .

 به همین دلیل ، در این کتاب ، از همه احادیثِ روایت شده از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و خاندان او ، یکسان بهره گرفته شده است .

 ۲ . یکى از آداب مهمّ نقل حدیث، چگونگى نسبت دادن آن به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است. کلینى در الکافى از امام على علیه السلام روایت کرده است :

 إذا حَدَّثتُم بِحَدیثٍ فَأَسنِدوهُ إلَى الَّذى حَدَّثَکُم ؛ فَإِن کانَ حَقّاً فَلَکُم و إن کانَ کَذِباً فَعَلَیهِ . [۴۰]

 هنگامى که حدیثى را نقل مى‏کنید ، آن را با ذکر نام روایت‏کننده‏اش نقل کنید. در این صورت ، اگر [آن حدیثْ ]درست باشد ، به سود شماست و اگر دروغ باشد ، بر عهده راوى است .

 بنا بر این ، براى رعایت احتیاط ، توصیه اکید داریم که کسانى که مى‏خواهند از این کتاب یا سایر کتب رِوایى ، حدیثى براى دیگران نقل کنند ، آن را مستقیماً به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام نسبت ندهند ؛ بلکه حدیث را از طریق منبعى که آن را روایت کرده است ، به آنان منسوب نمایند . براى نمونه ، نگویند : «پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چنین فرمود» یا : «امام علیه السلام چنین فرمود» ؛ بلکه بگویند : «فلان کتاب، از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چنین روایت کرده است» و یا بگویند : «از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چنین روایت شده است» .

قدردانى و سپاس‏

لازم مى‏دانم از همه فضلا ، پژوهشگران و عزیزانى که در تنظیم ، تحقیق ، تدوین ، ویرایش و آماده‏سازى این اثر سهیم هستند ، بویژه پژوهشگر ارجمند حجة الاسلام و المسلمین جناب آقاى اصغر هادوى کاشانى که در آغاز تدوین آن در جمع‏آورى متن اولیه مرا یارى داد و نیز فاضل گران‏قدر حجة الاسلام و المسلمین جناب آقاى محمّد احسانى‏فر که ادامه کار را به عهده گرفت و نیز از همه فضلا و پژوهشگرانى که در نگارش تحلیل‏ها همکارى داشته‏اند ، و همچنین برادران فاضل و ارجمند حجج اسلام آقایان سیّد محمّد کاظم طباطبایى و عبد الهادى مسعودى که در نقد متن و تکمیل تحلیل‏هاى این مجموعه نقش اساسى داشتند ، صمیمانه سپاس‏گزارى نمایم .

 همچنین از جناب آقاى حمیدرضا شیخى، مترجم گران‏قدر آثار اهل بیت علیهم السلام، که با ترجمه دقیق و روان خود، زمینه بهره‏بردارى از متن آیات و احادیث این مجموعه را به زبان فارسى فراهم ساخت، تقدیر و تشکر دارم و در این شب پر برکت ، شب نزول قرآن ، از خداوند منّان براى آنان و همه عزیزانى که در تدوین و آماده‏سازى کتاب ، نقش داشته‏اند ، پاداشى درخور فضل و بزرگوارى حضرتش مسئلت دارم .

 إنّه على کُلِّ شَى‏ءٍ قَدیر و ما ذلکَ عَلَى اللَّه بِعَزیز!

 رَبَّنا! تَقَبَّل مِنّا، إنَّکَ أنتَ السَّمیعُ العَلیم یا مُبَدِّلَ السَّیِّئاتِ بالحَسَنات!

 محمّد محمّدى رى‏شهرى‏

 شب ۲۳ ماه مبارک رمضان ۱۴۳۲

 ۱ / ۶ / ۱۳۹۰

 

 

[۱] براى آشنایى تفصیلى با ویژگى‏هاى قرآن، ر.ک: ج ۳ ص ۲۱ (بخش سوم / فصل دوم: ویژگى‏هاى معنوى قرآن) .

[۲] ر.ک: دانش‏نامه قرآن و حدیث: ج ۱۰ ص ۷ (فصل چهارم: دانش اهل بیت علیهم السلام / ویژگى‏هاى علمى اهل بیت علیهم السلام) ، ص ۳۹ (درهاى علوم اهل بیت علیهم السلام) و ص ۷۵ (سرچشمه‏هاى علوم اهل بیت علیهم السلام).

[۳] حجر: آیه ۹.

[۴] ر . ک : ص ۳۱۳ (بخش یکم / فصل چهارم : نگاه داشتن قرآن از تحریف) .

[۵] ر . ک : ج ۲ ص ۷۵ (بخش یکم / فصل ششم : جامع بودن قرآن) .

[۶] نحل: آیه ۸۹ .

[۷] النوادر، راوندى : ص ۱۴۳ ح ۱۹۷ .

[۸] ر . ک : ص ۱۲۳ ح ۱۱۰ .

[۹] ر.ک: ج ۳ ص ۲۹ (بخش سوم / فصل دوم: زنده و جارى بودن در همه زمان‏ها).

[۱۰] ر . ک : ج ۳ ص ۲۸ ح ۷۴۳ . نیز ، ر . ک : تفسیر العیّاشى : ج ۲ ص ۲۰۳ ح ۶ .

[۱۱] ر . ک : ج ۳ ص ۲۸ ح ۷۴۵ . نیز ، ر . ک : تفسیر العیّاشى : ج ۲ ص ۲۰۳ ح ۶ .

[۱۲] ر . ک : ج ۳ ص ۲۴ ح ۷۳۵ . نیز ، ر . ک : الطرف لابن طاووس : ص ۱۴۴ .

[۱۳] ر . ک : ج ۳ ص ۲۴ ح ۷۳۸ . نیز ، ر . ک : عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج ۲ ص ۸۷ ح ۳۲ .

[۱۴] ر . ک : ج ۴ ص ۲۴ (بخش ششم / فصل یکم : پژوهشى در باره شماره بطن‏هاى قرآن) .

[۱۵] ر . ک : ج ۴ ص ۲۰ ح ۱۴۶۷ .

[۱۶] ر . ک : ج ۴ ص ۲۲ ح ۱۴۶۸ .

[۱۷] ر . ک : ج ۴ ص ۱۶ ح ۱۴۶۱ .

[۱۸] ر.ک: ج ۴ ص ۷ (بخش ششم : تفسیر و تأویل قرآن). نیز، ر.ک: دانش‏نامه قرآن و حدیث : ج ۱ ص ۶۳ (مراتب قرآن‏شناسى) .

[۱۹] ر . ک : زمزم عرفان : ص ۲۵ . آیة اللَّه بهجت در ادامه مى‏فرمایند : «البته معناى این سخن، این است که هر دو طایفه ، هر دو را کنار گذاشتند ، زیرا قرآن و عترت ، متلازم اند...» .

[۲۰] الفرقان : آیه ۳۰ .

[۲۱] یعنى (روشنگر هر چیز) اشاره است به آیه ۸۹ از سوره نحل . در این باره، ر.ک: ص‏۷۱ (بخش یکم / فصل یکم : نام‏ها و اوصاف قرآن / ویژگى‏هاى قرآن / تبیان لکل شى‏ء «روشنگر هر چیز») .

[۲۲] اشاره است به حدیث شریف: «إنّما یَعرف القرآنَ مَن خوطِبَ بِه؛ همانا کسى قرآن را مى‏شناسد که مورد خطاب آن قرار گرفته است» (ر.ک: ج‏۴ ص‏۵۳ ح‏۱۴۹۴) و مقصود، پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله است.

[۲۳] مقصود، پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله است که قلب عالم امکان است .

[۲۴] یعنى: «پروردگارم مرا تربیت کرد» (ر.ک: مجمع البیان: ج ۱۰ ص ۵۰۰). حدیثى است از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله .

[۲۵] یعنى (هدایت است براى تقوا پیشگان) بخشى از آیه ۲ از سوره بقره است. در این باره، ر.ک: ص ۸۵ (بخش یکم / فصل یکم : نام‏ها و اوصاف قرآن / ویژگى‏هاى قرآن / هُدى «ره نمون») .

[۲۶] اشاره است به حدیثى از امام صادق علیه السلام که فرمود: «قَطَعَ (/قَصَمَ) ظَهرى اثنانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّکٌ و جاهلٌ مُتَنَسِّکٌ؛ دو گروه، پشت مرا شکستند: عالمان بى تقوا و جاهلانِ پایبند به ظواهر شرع» (عوالى اللآلى: ج ۴ ص ۷۷، معدن الجواهر: ص ۲۶).

[۲۷] مورد توجه ؛ منظور نظر .

[۲۸] صحیفه امام : ج ۲۰ ص ۹۱ - ۹۳ (پیام امام به حجاج بیت اللَّه الحرام در ۱۶ مرداد ۱۳۶۵) .

[۲۹] صدر المتألّهین در مقدّمه تفسیر سوره واقعه (ج ۷ ص ۱۰ - ۱۱) مى‏نویسد : «من ، پیش‏ترها ، زیاد و مکرّر به مطالعه کتاب‏هاى حکیمان صاحب‏نظر مى‏پرداختم و به آنها بسیار مراجعه داشتم ، تا جایى که پنداشتم چیزى هستم . وقتى اندکى بصیرت پیدا کردم و به حالم نگریستم ، دیدم هر چند چیزهایى از صفات خدا و تنزیه او از صفات امکانى و حادث و مقدارى از معاد نفوس انسان‏ها به دست آورده‏ام ، لیکن از علوم حقیقى و حقایق عینى - که با ذوق و وجدان ، قابل درک اند - بیگانه‏ام ؛ علومى از شناخت خدا و صفات و اسما و کتاب‏ها و فرستادگان او و شناخت نفس و احوال آن ، از قبر و باز زنده شدن و حساب و میزان و صراط و بهشت و جهنّم و چیزهاى دیگر ، که حقیقتشان جز با تعلیم خداوند و کشف نور نبوّت و ولایت ، قابل فهم و شناخت نیست ... . از این رو بود که به یقین دریافتم که این حقایق ایمانى ، جز با تصفیه دل از هوس ، و پاک کردن آن از عوارض دنیایى ، و کناره گرفتن از همنشینى با مردمان ، بخصوص زیرکان ، و تدبّر در آیات خدا و حدیث رسول خدا و خاندانش علیهم السلام و سلوک در راه شایستگان در این عمر کوتاه باقى مانده ، میسّر نیست ، در حالى که راه طولانى است. وقتى ناتوانى‏ام را دریافتم و یقین کردم که چیزى نیستم ، در حالى که از پرتو نور ، تنها به سایه بسنده کرده بودم ، به خاطر اضطرار فراوان ، از جانم شراره‏اى عظیم برخاست و در دلم شعله‏اى از نور افتاد و عنایت ازلى با رحمت خود ، آن محرومیت را جبران نمود و مهر ربّانى با اندکى از تابش نورهاى ملکوت به دلم نظر افکند و از دریاى جود ، قطره‏اى از اسرار وجود بر من افاضه کرد . آشکار کننده نهان‏ها و نوربخش ماهیت‏ها ، حظّ کمى از اسرار آیات و شواهد بیّنات را نصیب من نمود . این گونه من به رموز تنزیل و حقایق تأویل ، آگاه شدم و با گزینش خداوند و پیامبرش ، آغاز به تفسیر برخى سوره‏ها و آیه‏ها کردم و در برطرف کردن حجاب‏ها و کشف نقاب‏ها از وجوه آیه‏هاى روشن الهى کوشیدم. الحمد للَّه ، دیدم آیه‏هاى قرآن همانند طبقه‏هاى بهشت ، درهایى باز دارند و در آنها ، چهره‏هایى از حور العین به چشم مى‏آید که به اصحاب کشف و یقین ندا مى‏دهند : سلام بر شما ! گوارایتان باد ! وارد آن شوید ، براى همیشه . این گونه بود که بسیارى از آیه‏ها و سوره‏هاى بلند و کوتاه را تفسیر کردم ...». همچنین فیض کاشانى رحمه اللَّه علیه در رساله الإنصاف مى‏نویسد : «چندى در مطالعه مجادلات متکلّمین خوض نمودم و به آلت جهل در ازالت جهل ، ساعى بودم و چندى در طریق مکالمات متفلسفین به تعلّم و تفهّم پیمودم و یک چند بلندپروازى‏هاى متصوّفه در اقاویل ایشان دیدم و یک چند در رعونت‏هاى من عندیّین گردیدم تا آن که گاهى در تلخیص سخنان طوایف اربع ، کتب و رسائل مى‏نوشتم و گاهى از براى جمع و توفیق ، بعضى را در بعضى مى‏سرشتم مِنْ غیر تصدیق بکلّها و لا عزیمة قلب على جلّها بل أحطت بما لدیهم فى ذلک على التمرین زبراً ، فلم أجد فى شى‏ء من إشاراتهم شفاء علّتى و لا فى أدواة عباراتهم بلال غلّتى حتّى خفت على نفسى ... . ثمّ أنبت إلى اللَّه و فوّضت أمرى إلى اللَّه فهدانى اللَّه ببرکة متابعة الشرع المبین إلى التعمّق فى أسرار القرآن و أحادیث آل سیّد المرسلین - صلوات اللَّه علیهم - [یعنى : بى‏آن که همه‏اش را تصدیق کنم و دلم طالب تمام آنها باشد ، بلکه احاطه پیدا کردم بر تمرین به بخشى از داشته‏هاى آنان ، و در اشارات آنان ، هیچ شفایى براى بیمارى‏ام ، و در سخنان و عباراتشان ، هیچ مایه رفع تشنگى نیافتم ، تا جایى که بر خودم نگران شدم ... . سپس به خدا انابه کردم و کارم را به خداوند وا گذاردم و خدا مرا به برکت تبعیت از شرع مبین ، هدایت کرد به ژرفکاوى در رموز قرآن و احادیث خاندان سیّد مرسلین - که صلوات خداوند بر آنان باد - ](ده رساله : ص ۱۸۳ - ۱۸۴ «الإنصاف»).

[۳۰] گفتنى است که شرح این مراحل، با تفصیل بیشتر، در آغاز دانش‏نامه قرآن و حدیث (ج ۱ ص ۸۷ - ۱۰۰) آمده است.

[۳۱] این اقدام ، ممکن است بارها تکرار شود .

[۳۲] لازم به ذکر است ، پژوهش‏هاى این شناخت‏نامه ، در پژوهشکده علوم و معارف حدیث و نیز توسط مؤلّف ، بررسى و تغییرات لازم اعمال و در بعضى موارد ، ادغام شده است. نام کسانى که در نگارش هر یک از تحلیل‏ها ، همکارى و نقش مؤثر دارند ، در پانوشت ذکر مى‏گردد.

[۳۳] در ویرایش فارسى و بازبینى ترجمه، به ضرورت، به گروه دیگرى از منابع نیز مراجعه شده است، از جمله براى شرح لغات، به: لسان العرب، معجم مقاییس اللغة، غریب الحدیث هِرَوى و ابن قُتَیبه و بُستى و حَربى و سَرَقُسطى، الفائق ، الطراز یحیى بن حمزه، تاج العروس، تاج المصادر بیهقى، منتهى الأرب و برخى کتاب‏هاى مرجع فارسى، و براى شرح عبارات و ترکیبات پیچیده، به: المَجازات القرآنیة، المَجازات النبویة، الطراز سیّد على خان مدنى و الدیباج الوضىّ، گر چه غالباً ذکر منبع، امکان‏پذیر نبوده است.

[۳۴] در ویرایش فارسى و بازبینى ترجمه، به ضرورت، به گروه دیگرى از منابع جغرافیایى و جغرافیاى تاریخى نیز مراجعه شده است، از جمله: جغرافیاى تاریخى سرزمین‏هاى خلافت شرقى، جغرافیاى تاریخى کشورهاى اسلامى، کلیات جغرافیاى طبیعى و تاریخى ایران و فرهنگ اَعلام جغرافیایى - تاریخى در حدیث و سیره نبوى، گر چه غالباً ذکر منبع، امکان‏پذیر نبوده است.

[۳۵] کتاب‏هاى حدیثى موجود در پژوهشکده علوم و معارف حدیث (اعم از منابع شیعه و اهل سنّت) ، بر پایه اصول و معیارهاى خاصّى مرتّب و طبقه‏بندى شده‏اند؛ معیارهایى چون : تقدّم تاریخى کتاب ، شخصیّت مؤلّف ، احراز انتساب کتاب به مؤلّف ، ارزش کتاب در محافل علمى ، و دیگر معیارها و اصول ارزش‏گذارى کتاب‏ها . همین‏ها، معیار ترتیب منابع در پانوشت‏ها نیز قرار گرفته‏اند.

[۳۶] مقصود، پیامبر یا امامى است که حدیث، از او نقل شده است.

[۳۷] گفتنى است که توضیح مراحل تدوین آثار دانش‏نامه‏اىِ این پژوهشکده (که شناخت‏نامه قرآن نیز از جمله آنهاست)، و شیوه‏نامه‏هاى اصلى مربوط، در آغاز دانش‏نامه قرآن و حدیث (ج ۱ ص ۸۷ - ۱۰۰)، به تفصیل آمده است.

[۳۸] رجال الکشّى : ج ۲ ص ۴۹۰ ح ۴۰۱ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۲۵۰ ح ۶۲ .

[۳۹] الکافى : ج ۱ ص ۵۳ ح ۱۴ ، الإرشاد : ج ۲ ص ۱۸۶ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۲۸ . نیز ، ر . ک : اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث : ج ۱ ص ۲۶۱ ( حدیث آنها همان حدیث پیامبر خداست) .

[۴۰] الکافى : ج ۱ ص ۵۲ ح ۷ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۶۱ ح ۱۵ .

نام منبع : شناخت‌نامه قرآن برپایه قرآن و حدیث
پدید آورنده :
سایر پدیدآورندگان :  
تعداد جلد : 4
ناشر : سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
محل نشر : قم
تاریخ انتشار : 1391
نوبت چاپ : اول
  • گروه خبری : پژوهشگاه قرآن و حدیث
  • کد خبر : 2310
کلمات کلیدی
مدیر سایت
خبرنگار

مدیر سایت